عنوان:هتل ترانسیلوانیا – قسمت 8
متن:
داريم کجا ميريم؟
فقط از اين تونل مخفي رد ميشيم
تا از شر تو خلاص شیم که اون ما رو نبينه
خب، ميتونم يه سئوال ازت بپرسم؟
جريان سير درسته؟ -
آره، نميتونم بخورمش -
گلوم متورم میشه
چوب که توي قلب فرو کنن چطور؟
آره، ولي هر کي رو چوب توي قلبش
فرو بره، ميميره
رسيديم
متاسفم
من يکم راه رو گم کردم
آره، ميدونم که اين ماه عسل شماست
معذرت ميخوام
کاري که ميکردين رو ادامه بدين
من خيلي زياد اين پايين نميام
... بايد يه خروجي واسه
وقتي اگه انسانها حمله کردن
داشته باشه
پس، من اولين انسان اينجام
خيلي باحاله
آه، پسر
فکر کنم اين يکيه
آاااه
چه اتفاقي افتاده؟
واقعا شرمنده
اشتباه من بود
شما چه مرگتونه؟
اوه، پسر
اينجا خيلي معرکه است
خيلي خب، اگه ميشه ساکت شي
که تمرکز کنم
... خيلي خب، تا سه نشه بازی
\"دراک\"
بله، فرانکي
هي، رفيق
داشتي چيکار ميکردي؟
تکون نخور
اون مهم نيست
تو داشتي چيکار ميکردي؟
ميخواستيم که برنامهي مهم مون رو
واسه مهمونيه \"ميويس\" تمرين کنيم
و بعد اين احمقها نميخواستن که
کار دسته ي موسيقي رو شروع کنن
،خيلي خب
... موتزارت، باخ، بتهون زامبي
رو فورا بذار زمين
،زامبي بتهون
تونستي که همه اش رو تمرين کني؟
،دراک\" گوش کن\"
ميخواستيم که يه آهنگي بزنيم
مثل قديما
حتي فکر کرديم که تو باهامون بخوني
\"بيخيال، بچه ها، ميدونين که از زمان \"مارتا
جلوي مردم نخوندم
آره، ولي ما فکر کرديم که چقدر
ميويس\" دوست داره خوندنت رو بشنوه\"
گفتم نه
ديگه ازم نخواه
خيلي خب، الان بياين زامبي ها رو آماده کنين
همه گريم کنين
عجب، اون واقعا ترسوندت
... من نترسيدم، من داشتم
داشتم مودبانه برخورد ميکردم
هي، اينجا چيکار ميکني؟
فکر کردم داري برنامه ريزي ميکني
نفهميدم اسمت چي بود؟
اسمم \"ميويس\"ـه -
ميويس\"؟\" -
اسم قشنگيه -
آره، مامانم انتخابش کرد -
خب، ميخواي اسمت رو بهم بگي؟ -
من؟ -
اوه، اسم من؟
سئوال خوبيه
خب، معلومه که من فرانکشتاين ام
،نه، نيستي
فرانکشتاين عمومه که اونجاست
اون آقا که موتزارت زامبي رو بغل کرده
درسته، معلومه که عموته
خب، ببين
من فرانکشتاين معروف نيستم
من پسر عموشم
جانيشتاين
جانيشتاين؟ -
ميويس\" سلام\" -
اون کيه؟
اون هيولاها ميخوان منو بکشن؟
نه تا وقتي که فکر کنن که هيولايي
ها؟ اين يه جورايي نژاد پرستانه است -
بعدا حرف ميزنيم -
اوه، صبر کن ببينم، اون داره مسخره ام ميکنه؟ -
نه، نه -
معلومه که نه
... ،چون اون
اون پسر عموته
جانيشتاين
آره، آره، آره
من پسر عمو ندارم -
نه، نه، داري -
اون پسر عموي ناتني درجه سه توئه
از سمت دست راستت
تو پسر عمو داري؟
... فرانک\"، اگه دستت ميتونست حرف بزنه\"
بهت ميگفت که صاحب اصلي دست راستت
يه برادر داشت
که با يه زن ازدواج کرد -
که کشته شده -
بخاطر خفه کردن يه خوک کشتنش
دستم يه خوک رو خفه کرده و کشته؟
يه جورايي باحاله
خب، پسر عمو
از ديدنت خيلي خوشحلم
خب، واسه چي اومدي اينجا؟ -
اين چي بود؟ -
شرمنده، من بايد حتما قبل از اينکه حرف بزنم
سرفه کنم
بهرحال، واسه چي اومدي اينجا؟
برنامه ريزي ... مهموني -
آره -
من آقاي \"اشتاين\" رو اينجا استخدام کردم
تا توي جشن تولد \"ميويس\" بهم کمک کنه
صبر کن ببينم
تو از کسي خواستي که بهت کمک کنه؟
کاپيتان که روي هر کاري وسواس داره -
... کنت هستم و آره -
\"فکر کردم که يکي هم سن \"ميويس
باشه بتونه مفيد باشه
آره، شما يکي که نظرات جديد داره
بدردتون ميخوره
\"خيلي خب، \"جاني\" آقاي \"تابوت کوچيک
... برنامه ريخته که
اين بي کلاسها واسه مهموني آهنگ بزنن
خب، فکر کرديم که يکم
پرحرارت تر برگذارش کنيم
شما همه آهنگ ميزنين؟
آهنگ بزنين ببينم چطورياست
دختر ♪
باورم نميشه که امشب شب تولد سالگيته ♪
انگار که همين ديروز بود ♪
که داشتي پشه ميخوردي
ولي الان قورباغه و موش ميخوري ♪
مثل چيپس ميخوريشون
بهم بگو ببينم دختر ♪
زمان چطوري اينقدر سريع گذشت
صبر کنين بچه ها
وايسين
با نمک بود، ولي يه جورايي سنتي بود -
آره، \"جاني\" ممنون که گفتي -
شما بايد کاملا سرعت رو ببرين بالا
بيا، بذار نشونتون بدم
آقاي گرگينه
يه آهنگ واسم بزن
دو، سه، چهار
دختر خون آشام با دندونهاي نيش بلند ♪
موهات خيلي بانمکه ♪
رو پيشونيت رو گرفته
شاهزاده کوچولو ♪
ملکه ميشه
خانوم خفاشي به سن قانوني ميرسه ♪
آره، پرش از روي سکو
معرکه بود -
من کاملا از خود بي خود شدم -
فکر ميکنم که پسر عموم اين مهموني رو
بهترين مهموني تاريخ ميکنه
شايد بتوني يه راهي پيدا کني
... که منو
اون هيچکدوم از اونا رو نميکنه
ما بايد بر طبق برنامه عمل کنيم
خيلي خب؟
بابا خيلي خب
خيلي خب
جاني\" تو هم مياي؟\" -
... نميدونم ... اگه دراکولا ناراحت نشه -
Title: Hotel Transylvania – part 8
Text:
Where are we going?
Just getting rid of you
through a secret tunnel
so she does not see us.
So, can I ask you a question?
Is that real, about the garlic thing?
Yes, I cannot have it. My throat swells.
Wooden stake to the heart?
Yeah, well, who wouldn't that kill?
Here we go.
I'm sorry. I'm a little lost.
Yes, I know it's your honeymoon.
I apologize.
Go back to doing what you were doing.
I'm not down here much.
It's meant to be
an exit if humans ever invade.
So, I'm, like, the first human here?
That's really cool.
Oh, boy.
I think this is it.
- What's happening?
- I'm terribly sorry.
- My mistake.
- What is wrong with you people?
Oh, man. This place is amazing.
Okay, I could really use
some silence right now.
All right, third time's a...
Drac.
Yes, Frankie?
Hey, buddy, what you been doing?
Don't move.
Never mind that. What you been doing?
We wanted to practice our
big number for Mavis's party,
and then these losers
wouldn't get off the bandstand.
Okay. Put down Zombie Mozart,
Bach and Beethoven this instant.
Did you get to rehearse
at all, Zombie Beethoven?
Listen, Drac, we wanted to
play something, like old times.
We even thought maybe you'd sing with us.
Come on, fellas. You know that
I haven't sung in public since Martha.
Yeah, but we just thought
how much, you know, Mavis would love it.
I said no!
Don't ask me again!
Okay. Now, let's hug the zombies.
Let's all make up.
- He really scared you.
- I wasn't scared.
I was being polite, okay?
Hey. What are you doing here?
I thought you were planning.
I never caught your name.
My name's Mavis.
Mavis? That's a pretty neat name.
Yeah, my mom picked it.
So, are you going to tell me your name?
Me? My name? Good question.
Well, obviously, I'm Frankenstein.
No, you're not.
Frankenstein is my uncle over there.
The gentleman hugging Zombie Mozart.
Right. Of course, he's your uncle.
Well, see, I'm not \"the\" Frankenstein.
I'm his cousin, Johnnystein.
- Johnnystein?
- Hey, Mavis.
Who is that?
Are these monsters going to kill me?
Not as long as they think you're a monster.
That's kind of racist.
We'll talk later.
- Is he making fun of me?
- No, no.
Of course he's not, because he's...
He's your cousin, Johnnystein.
Yes, yes, yes.
I don't have no cousin.
No, no, you do. He's your sixth
cousin, three times removed.
On your right arm's side.
You have a cousin?
Frank, if your arm could talk,
he would tell you that the original owner
of your arm had a brother.
Who married a woman.
- Who was...
- For strangling a pig.
I have pig-strangling blood in my arm?
That's kind of cool.
Well, cuz, great to meet you.
So, what brings you here, Johnny?
- What was that?
- Oh, sorry.
I should really clear my
throat before I speak.
Anyway, what brings you here?
Party planner.
Yes, I have recruited Mr. Stein here
to help me with Mavis's birthday party.
Wait a minute, you asked
someone to help you?
Captain Control Freak?
It's Count... And yes, I thought having
a Mavis contemporary would be useful.
Yeah, he totally needed
a fresher perspective.
Okay, Johnny, Mr. Tight Coffin over here
was planning to have these
powdered lame-os play at the party.
So, anyways, we thought
we could liven things up a bit.
You all play?
Let's check you guys out!
♪ Girl
♪ I can't believe it's
your big night
♪ Seems like only yesterday
you were eating mosquitoes
♪ But now you're eating
frogs and mice
♪ Scarfing them down
like Doritos
♪ Tell me
♪ Where did the
time go, girl? ♪
Hold on, guys.
Stop.
That's cute, but kind of old school.
Yes, thank you, Johnny.
You got to totally tempo things up.
Here, let me show you.
Werewolf man, give me a jam!
Two, three, four!
♪ Vampire girl with
the fangy fangs
♪ Hair real cute
with the bangy bangs
♪ Little princess
gonna be a queen
♪ Legal bat lady turning 118 ♪
- 118!
- Say 118!
118!
Yeah! Stage dive!
Awesome.
I am so blown away right now.
I think my cuz is gonna
make this the best party ever!
Yeah! Maybe he can find
a way to get me some chicks.
We should do a dance contest!
We're not doing any of that.
We've got to stay on schedule, all right?
All right, Dad, all right.
- Johnny, you're coming, too.
- I don't know.
- Is it cool with Dracula?
- Johnny, come with us.