تو به خوبی از پسش بر میای!

معرفی و احوال پرسی

TopNotch - B1

متد آموزش مکالمه تاپ ناچ

تو به خوبی از پسش بر میای!

معرفی و احوال پرسی

186

برای استفاده از سایر امکانات به اپلیکیشن مانامو مراجعه نمایید

ترجمه متن اصلی

عنوان: تو به خوبی از پسش بر میای.

متن مکالمه:

باب: این پسرعموت تدی ست، پیشخدمته.

مجرده و علاقه مند به موسیقی راک.

شریل: این برادرم ادی هستش، دکتره.

اون زن گرفته و دو فرزند داره و علاقه مند به موسیقی کلاسیکه.

اینو چی میگی؟

باب: نمیدونم، پسر عمو؟

شریل: نه.

باب: برادرته؟

شریل: نه

باب: عمو؟

شریل: این عمه من جودیه!

باب: ببخشید خانم مریس (به شریل) اون شبیه عموی شماست.

شریل: دربارش بهم بگو،

باب: معماره.

شریل: بازیگره.

باب: ازدواج کرده.

شریل: طلاق گرفته.

باب: صاحب دو فرزند، سه فرزند، چهار فرزند؟ پنج فرزند؟!

شریل: فرزند نداره. فقط هشت تای دیگه باقی مونده! این یکی آسونه.

باب: نمیدونم.

شریل: این پدرمه.

باب: من میدونم پدرت کیه!

چرا عکس پدرت رو به من نشون میدی؟

شریل: خانواده من تا یک ساعت دیگه میرسند، حواستو جمع کن.

باب: چرا تو یه همچین خانواده پرجمعیتی داری؟

شریل: اون قدر هم پرجمعیت نیست.

باب: پرجمعیت نیست؟ تو شش برادر و خواهر داری، چهارده عمه و عمو

کی میدونه چند تا عموزاده، برادر زاده و خواهر زاده داری! من میگم که این خانواده ی بزرگیه.

شریل: همه اونها به اینجا نمیان.

باب: نه، فقط هجده نفر از اونا میان.

شریل: من متاسفم عزیزم.

من فقط میخوام که اونا تورو دوست داشته باشن.

آروم باش. همه چی رو به راهه، تو به خوبی از پسش بر میای.

باب: باشه، من خوبم. عموزاده ات جانه؟

شریل: اااااااوووه.

title: You’re doing fine.

Conversation text:

Bob: That’s your cousin Teddy. He’s a waiter.

He’s single, and he likes rock music.

Cheryl: It’s my brother Eddie. He’s a doctor.

He’s got a wife and two kids, and he likes classical music.

How about this one?

Bob: I don’t know. A cousin?

Cheryl: No.

Bob: Your brother?

Cheryl: No!

Bob: An uncle?

Cheryl: It’s my aunt Judy!

Bob: Sorry, Mrs. Morris. (to Cheryl) She looks like your uncle.

Cheryl: Tell me something about her.

Bob: She’s an architect.

Cheryl: Artist.

Bob: Married.

Cheryl: Divorced.

Bob: Two kids. Three kids. Four kids? Five kids?!

Cheryl: No kids. Only eight more. Here’s an easy one.

Bob: I don’t know.

Cheryl: It’s my father!

Bob: I know who your father is!

Why are you showing me photos of your father?

Cheryl: My family is coming in one hour. Now pay attention.

Bob: Why do you have such a large family?

Cheryl: It’s not that large.

Bob: Not that large? You have six brothers and sisters, fourteen aunts and uncles—

Who knows how many cousins, nieces, and nephews! I’d say that’s a large family.

Cheryl: They’re not all coming over.

Bob: No, just eighteen of them.

Cheryl: I’m sorry, honey.

I just want them to like you.

Calm down. It’s OK. You’re doing fine.

Bob: OK. I’m OK. Your cousin John?

Cheryl: OOOOOOOHHHH